آن از آن قصه هایی دارد که کمتر شنیده ایم ، در مدتی کوتاه نقل محافل شد و در کلاس درس هر استادی جایگاهی پیدا کرد و نمونه ای مناسب از کافه داری ایرانی لقب گرفت که با فضایی دلنشین و کیفیتی ممتاز قصد رقابت با خودش را داشت ، اما زمانه با آنها شوخی اش گرفت و چرخش بدی را برایشان رقم زده تا جایی که حالا غیر از مقداری باد از آن سابق در چهره و لحن میزبانانش باقی نمانده و صرفاً مشتری را موظف به پرداخت اجاره بها و پول تو جیبی خودشان می بینند که هر چه جلویشان بگذارند می بایست بپسندند چون اینجا "آن" است و همه ی خبر ها اینجاست... اما با آمدن وصال و اگزیت در آنی بادشان خوابیده و سعی در بهبود اوضاع و بازگشت به دوران طلاییشان دارند.
همه نظرها (۴)