آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
اسم اینجا ناوِلاست
جای گفتن قصههاست
قصهی من، قصه تو
شنیدنِ قصهی نو
قصههای شنیدنی
نوشتنی و گفتنی
بیا باهم قصه بگیم
قصه بگیم و بشنویم
ناولا میگه شروع داستان گفتن برمیگرده به دوران پارینه سنگی.اولین کسانی که برای هم داستان تعریف کردن، دور یه آتیش نشسته بودن و شکار اون روزشون رو کباب میکردن.یک نفر، همونطور که گوشت رو به دندون میکشیده، میپرسه: شکار سختی بوده، نه؟وقتی که شکارچی، شکارش رو با هیجان و جزئیات دقیق برای بقیه تعریف میکنه، همه از داستان شنیدن خوششون میاد. از شکارچی میخوان که بیشتر براشون تعریف کنه؛ از دیروز، از پریروز، از پارسال.ما داستان گفتن رو از دور یک آتیش نشستن شروع کردیم، از کنار هم گذاشتن چندتا جملهی ساده. از ناولا.
درسته که دیگه دور آتیش جمع نمیشیم و از شکار حرف نمیزنیم، ولی میتونیم تو ناولا جمع بشیم و از داستانهامون بگیم.
اصلا ناولا برای همین اینجاست.
برای شنیدن داستان های شما
همه نظرها (۰)