باغ عمارت شاپوری ذهن تو را تا لحظه سپردن به خاطرات رها نمی کند. ماه نیمه است و از پشت پنجره مسدود قطار پیداست گویا به سقف گنبد دوار چسبیده. لبخند به لب در دشت عور. ذهن سیال من هنوز در عمارت شاپوری هست به جا. نفس باغ هم چنان پر و خالی می شود از آمد و رفت مردمان جویای زیبایی.
همه نظرها (۰)